۱۳۸۷ آبان ۲۳, پنجشنبه

خدایا کمکم کن که فقط تو اندازه ای هستی که ازت کمک بگیرم!

هوای همه ی جونارو داری میدونم میخواستم باز یادت بندازنم!

---------------------------------------

سرگم

شبی در بی کسی و سر گمی بود

شبی در تنهایی و غم خوری بود

شبی با بتی گفتم سودای دل

شبی در غم یاری به بی خوابی او بود

دگر نه آهنگی می پذیرد دل

که هر چه می پذیرفت در جوانی بود

با من نخوان شعر و آواز یاری

که تنها یادگاری از گذشته بی کسی بود

همی در آغوش تب به گریه افتادیم

که هر چه شادی داشتیم در بی کسی بود

بیا ای یار بگشای در که خوریم نوش

که هرچه نوش کردیم در بی کسی بود

تنهایی امان از فولاد می برد

که تمام تلخ دنیا در بی کسی بود

-------------------------------------------

فاصله

فاصله بین من و تو فرصت شکست قلبه
دیدن روز جدایی پاک شدن یک خطه
خطی که توی دفتر نوشته دوستت دارم
دوست داشتن یه دنیا قبل رفتن تو و من
رفتی و برات میخوانم شعرای قشنگ سهراب
روشنی من گل آب توی این شعرای نمناک
نمناک از اشک دل من توی این شعرای غمناک
نوشته با جوهر چشمم اونکه رفته دیگه رفته
حسرت روز جدایی تودلم مونده که مونده
رفتی و زندگی جاریست برای تمام دنیا
هنوزم برات میخونم خط خوب شعر سهراب

همنفس