۱۳۸۷ دی ۴, چهارشنبه

تا کی مرگ تدریجی رویاها؟؟
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل!!!
سلام"شاد وسربلند باشین!
بدون مقدمه شروع میکنم.همه ی آدمها رویاهایی دارن که نسبت به اندازه ی خودشون و تلاشی که میکنن برای رسیدن به اون رویا یاهدفشون عده ای به اون هدف میرسن و عده ای هم  نمیرسن!!!
اما من میخوام در مورد رسیدن به اهداف بگم!:چرامابه خودمون تلقین میکنیم که  راه سخته و رسیدن به هدف مشکله؟! و همین جوریه که روزها سپری میشه وسن ما هم بالاتر میره رویاها و آرزوها کم رنگ تر و رسیدن به آنها سختر ویا اصلا از راه مورد نظر دور میشیم.و وقتی به چیز هایی که داریم نگاه میکنیم و چیزهایی که طبیعت برای ما در نظر گرفته ناراضی هستیم!  خوب طبیعت مطابق با تلاشی که  کردیم برای ما چیزهایی را در نظر گرفته وچون تلاشی نکردیم به اون اهداف نرسیدیم و یا رسیدیم ولی نه اونجوری که میخواستیم...! پس به اینجا میرسیم...
(
مرگ تدریجی رویاها)
نه خوب نیست !پس  بیاین این قفل را بشکنیم وبا کلید (
عشق وآزادی) به چیزهایی که در این دنیا میخواهیم  با پافشاری  برسیم! و تمام درها را برای خودمون باز کنیم و دست دیگران را برای رسیدن به اهدافشون بگیریم  !!!
وقتی عاشق باشیی(
عاشق:خدا"زندگی"هدفها"آدمها و...)اون وقته که به آزادی  رسیدیم البته نوعی از آزادی که خودش هم بحثی جدا داره !!!
به قول معروف پشت هیچ در بسته ای نباید بنشینیم یا به قول ناپلئون بناپارت کلمات (
نمی توانم"نمی شود" نمی دانم) در لغت نامه آدمهای احمق  وجود داره !!!
---------------------------------------------------------

باز باران می بارید...
وچه بی صدااین زمزمه های دل تو
وهنوزدرپی راهی به بینهایت
دلت صاف است
سرت هم خوش
باران را بنگرکه می شوید غم آسمان را
ببارزیبای من
ببارزیبای من
که تسکین روزگارتنگ توست
آرام باش وبه سکوت خدا بنگر
این سکوت به تو آرامش میدهد
زیبای من آرام باش که آرامش تو...
تنفس زمین است!
لرزش کوه ها "دریاها"وآسمان های دل من
با گریه ی تو بیشتر میشود
زیبای من تو تنها نیستی
مرا باخودببین
ببار! ولی نه ازغم تنهایی
زیبای من آسمان از آن توست
باید پربگیری
دنیارا بنگر!
آرام باش زیبای من
آرام باش که آرامش تو تنفس ضمیر من است!
بالهایت را بازکن...
باران آسمان را برای پرواز تو آماده کرده!!!




همنفس






۱۳۸۷ دی ۳, سه‌شنبه

!???so what
کوروش

۱۳۸۷ آذر ۳۰, شنبه

شب یلدا بر همه ایرانیها و ایران پرست ها و آیین دوست ها مبارک!!!
شب چله (یلدا)
شب زايش خورشيد و آغاز سال نوی ميترايی
دیر زمانی است كه مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی را برپا می‌دارند كه در میان اقوام گوناگون، نام‌ها و انگیزه‌های متفاوتی دارد. در ایران و سرزمین‌های هم‌فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام می‌برند كه همزمان با شب انقلاب زمستانی است. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق كامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سال‌ها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی‌ام آذرماه و بامداد یكم دی‌ماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند كه مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود؛ اما می‌دانیم كه در باورهای كهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است. جشن شب چله، همچون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی كیهانی دارد.
خورشید در حركت سالانه خود، در آخر پاییز به پایین‌ترین نقطه افق جنوب شرقی می‌رسد كه موجب كوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریكی شب می‌شود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بسوی شمال شرقی باز می‌گردد كه نتیجه آن افزایش روشنایی روز و كاهش شب است. به عبارت دیگر، در شش‌ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانروز خورشید اندكی پایین‌تر از محل پیشین خود در افق طلوع می‌كند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین‌ترین حد جنوبی خود با فاصله 5/23 درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابجایی‌های طلوع خورشید معكوس شده و مجدداً بسوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز می‌‌گردد. آغاز بازگردیدن خورشید بسوی شمال‌شرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته می‌شد و آنرا گرامی و فرخنده می‌داشتند.
در گذشته، آیین‌هایی در این هنگام برگزار می‌شده است كه یكی از آنها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی كه از لازمه‌های آن، حضور كهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد كهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراكی‌های فراوان برای بیداری درازمدت كه همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.
بسیاری از ادیان نیز به شب چله مفهومی دینی دادند. در آیین میترا (و بعدها با نام كیش مهر)، نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار می‌آمده است و امروزه كاركرد خود را در تقویم میلادی كه ادامه گاهشماری میترایی است و حدود چهارصد سال پس از مبدأ میلادی به وجود آمده؛ ادامه می‌دهد. فرقه‌های گوناگون عیسوی، با تفاوت‌هایی، زادروز مسیح را در یكی از روزهای نزدیك به انقلاب زمستانی می‌دانند و همچنین جشن سال نو و كریسمس را همچون تقویم كهن سیستانی در همین هنگام برگزار می‌كنند. به روایت بیرونی، مبدأ سالشماری تقویم كهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و جالب اینكه نام نخستین ماه سال آنان نیز «كریست» بوده است. منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز می‌گردد و پیش از آن، آنگونه كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل كرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار/خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه می‌گیرد.
نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی كه پیرو مزدك، قهرمان بزرگ ملی ایران بوده‌اند (كه هنوز هم حامیان سرمایه‌داری لجام گسیخته اندیشه‌های عدالت‌جویانه او را سد راه منافع طبقاتی خود می‌دانند) سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شد و از آن با نام «خرم روز» یاد می‌كرده و آیین‌هایی ویژه داشته‌اند. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود كه نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیكستان) است. همچنین در تقویم كهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است كه با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.
هر چند برگزاری مراسم شب چله و میلاد خورشید در سنت دینی زرتشتیان پذیرفته نشده است؛ اما خوشبختانه اخیراً آنان نیز می‌كوشند تا این مراسم را همچون دیگر ایرانیان برگزار كنند.
امروزه می‌توان تولد خورشید را آنگونه كه پیشینیان ما به نظاره می‌نشسته‌اند، تماشا كرد: در دوران باستان بناهایی برای سنجش رسیدن خورشید به مواضع سالانه و استخراج تقویم ساخته می‌شده كه یكی از مهمترین آنها چارتاقی نیاسر كاشان است كه فعلاً تنها بنای سالم باقی‌مانده در این زمینه در ایران است. پژوهش‌های نگارنده كه در سال 1380 منتشر شد (نظام گاهشماری در چارتاقی‌های ایران)، نشان می‌دهد كه این بنا بگونه‌ای طراحی و ساخته شده است كه می‌توان زمان رسیدن خورشید به برخی از مواضع سالانه و نیز نقطه انقلاب زمستانی و آغاز سال نو میترایی را با دقت تماشا و تشخیص داد. چارتاقی نیاسر بنایی است كه تولد خورشید بگونه‌ای ملموس و قابل تماشا در آن دیده می‌شود. این ویژگی را چارتاقی «بازه هور» در راه نیشابور به تربت حیدریه و در نزدیكی روستای رباط سفید، نیز دارا است كه البته فعلاً دیواری نوساخته و الحاقی مانع از دیدار پرتوهای خورشید می‌شود.
هر ساله مراسم دیدار طلوع و تولد خورشید در چارتاقی نیاسر، و بررسی نظریه نگارنده، با حضور دوستداران باستان‌ستاره‌شناسی ایرانی و دیگر علاقه‌مندان، در شهر نیاسر كاشان برگزار می‌‌شود.
(بر گرفته از روزنامه بسته شده ی شرق)
-------------------------------------------------------------------------
یلدا
گرد آمدیم:
شبچره ای بود و آتشی،
گفت و شنود و قصه و نقلی ز سیر و گشت ...
وقتی که برشکفت گل هندوانه،سرخ
در اوج سرگذشت یلدا، شب بلند، شب بی ستارگی
لختی به تن طپید و به هم رفت و درشکست
با خانه می شدیم که گرد سپیده دمبر بام می نشست...
سیاوش کسرایی
--------------------------------------------------------------------------
یلدای نو!
همه یلداهاموبردن به دل دیوها سپردن
ندیدن که ما چی میخوایم شهروبازچراغون میخوایم
شهروتوتاریکی دارن یلدارو نگه میدارن
همشون سیاه میپوشن روشنایی دوست ندارن
یلدامون تاریک تاریک دلامون غمگین غمگین
آزادی رو برده از یادیلدای تازه ی دل نو
کمک کن بسازیم از نو یلدای روشن و پر گل
چشم دنیا به من و توست خوشی وطن همینجاست
تاریخ منتظرماست دیوهارو دیگه باید کشت
زندگی برای ماهاست یلدارو پیدا بکن باز
برای آینده ی نو!!!
همنفس