۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

ای دریغا


ای دریغا من ودل در کوچه های بی کسی با هم و تنها بودیم

ای دریغا من ودل در همه تاریکی های عالم روشنِِِِِ روشن بودیم

من عاشق با این همه آدم تنها ماندم

صدبار به دل گفتم ، صدباربه دل گفتم ، صدبار به دل گفتم

عشق از کنج قفس بیرون کشیدن سخت است

سختی عشق با که توانم گفتن؟

گفتنم بهر چه !کُو گوش شنوای غم من؟

من و غم دگر همزاد شد ایم

دگر از یاد خدایان رفته ایم

آمدنم بهر چه بود و رفتنم به چه معنی خواهد بود.

۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

آدما، آی آدمای جور با جور

آدما، آی آدمای سنگ صبور

آدما با اون همه نگاه دور

آدما با قلبای پر از نور

پس چرا هستید اینقدر کور؟

آدما با این همه نور و نوا

بازم شدید از هم جدا

دیدی، نمیشه بشی بی ریا

دیدید، شدید از هم جدا

آدما، آی آدمای جور با جور

آدما، آی آدمای سنگ صبور

آدما با قلبای پر از نور

پس چرا هستید اینقدر کور؟

۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه


در سکوتی پر از هیاهو نشسته بودم

به خودم که نمی شنیدم می نگریستم

آری من در تمام لحظاتم

در سکوت ، فریاد ها را می شنیدم

که از ظلمت بانگ بر آورده بودند

و فریاد میزدند

اما ....

چرا آنان که باید می شنیدند

نمی شنیدن

چگونه ممکن است؟

چگونه؟

پس خدایا کاری کن

که آنان که باید ببینند و بشنوند

کور گردند و کر

و آنان که می گویند لال

تا شاید زمانه،بگرداند

این دنیای بی زوال را به شکلی باحال

۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه


دیروز زبانم زبانِ ساده

امروز زبانم زبانِِِِِِِ اعتراضه

نمی خواهم بگوید که آدم باید بسازه

ما که با هر ساز ساختیم

پس چرا شدیم اینقدر آواره؟

می گفتن دزدی بوده، سالهای قبل تر

اما ما درست می کنیم، میشه دوباره

دیدید کردن ما رو چطور بیچاره

ای خدا داریم می شیم همگیمون بدبخت، بیچاره

چه کردن با ما دوباره

نمی خواهم بگوید که آدم باید بسازه

ما که با هر ساز ساختیم

پس چرا شدیم اینقدر آواره؟

۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

ما که محرومیم از این دنیا

که نباید داشته باشیم حتی یه رویا

!چی بگیم از کی کنیم ما تمنا؟

چرا توی دنیا اسم مارو نوشتن

به ما چه هرکی رو پای خودش می نوشتن

قضیه وقتی میشه تر و خشک

ما هم می سوزیم بین چند تا نخاله خشک

بین چند تا نخاله خشک

توی دنیا الان فقط به ما میدن چی؟چندتا فحش