به فریاد وادارم میکنندم
این زنجیرهای لعنتی
این زنجیرهای لعنتی
سکوتم را میشکنند
و فریاد میکشم
و فریاد میکشم
به فریاد میکشم تمام لحظه هایم را
در خلوت خود
در خلوت خود
جز من گوش شنوایی نیست
همه درد دارند
همه درد دارند
ولی من گم شدم
در دردهای این جامعه
در دردهای این جامعه
من عبور هر انسان از زندگی هستم
من تلاش بی وقفه برای زندگی هستم
من تلاش بی وقفه برای زندگی هستم
وتو...
وتو ای بزرگ که آهنگر این زنجیری
وتو ای بزرگ که آهنگر این زنجیری
زنجیری که به پا و دستانم بسته اند
من را میبینی و فتوا میدهی
(حیهات منه الذله)
من را میبینی و فتوا میدهی
(حیهات منه الذله)
که گویی به خداوندی این مردم
بت پرست و ساده لوح رسیده ای
من فریاد خاموش و در هم شکسته
جوانان این خاکم
من صدایی نسلی سوخته ام
من فریاد خاموش و در هم شکسته
جوانان این خاکم
من صدایی نسلی سوخته ام
من درد مشترک من و ما هستم
و تو...
و تو...
احتمالا فرزند خدا !!!؟
پر از دردم پر از شکست
پر از دردم پر از شکست
وچشمانی خونبار
برای زاری کردن
برای زاری کردن
در پی هدف و خون
خواهران و برادرانم
خواهران و برادرانم
من صدای نسل آفتابم
من خاموشی نمیگیرم
من خاموشی نمیگیرم
و یخ این سر مای ظلمانی را میشکنم
یک بار انتخاب کردم
یک بار انتخاب کردم
و به خاک خواهم کشید
این طاغوت دین داری را
این طاغوت دین داری را
با من باش ای همسفر
ای همراه ، ای هم وطن
ای همراه ، ای هم وطن
من فریاد نسل سوخته ام
فریاد نسل آفتاب
فریاد نسل آفتاب
شروع موج دگرگونی
من ، من به تنهایی کارگر نیست
من ، من به تنهایی کارگر نیست
تو باید باشی ، ما باید باشم.