۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

مادرم روزت مبارک....


ذره ی از خدارا زمانی احساس کردم
که محبت بی درنگ وبی چشم داشت مادر را دیدم
وقتی که بدون هیچ میزانی محبتش
را نثار روح من کرد
تا برزگ شود منی که کوچک آفریده شده بود
زمانی که در بدترین شرایط ،بدترین روزهایم را
از روزگار سختم برایش می آوردم
وباز دست نوازش داشت برای من
و بهترین روزش ،روزی بود که میتوانست به فرزندانش محبت کند
آری مادر دنیایی است پیچیده تر از باور من و تو
دنیایی است از محبت برای فرزندانش
من محبت خدا را در مادرم دیدم...
پ.ن: هر کاری کردم نتونستم چیزی بنویسم که در خور مادر باشه، واقعا غیر قابل وصفه این عشق و محبت!