۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

ای دریغا


ای دریغا من ودل در کوچه های بی کسی با هم و تنها بودیم

ای دریغا من ودل در همه تاریکی های عالم روشنِِِِِ روشن بودیم

من عاشق با این همه آدم تنها ماندم

صدبار به دل گفتم ، صدباربه دل گفتم ، صدبار به دل گفتم

عشق از کنج قفس بیرون کشیدن سخت است

سختی عشق با که توانم گفتن؟

گفتنم بهر چه !کُو گوش شنوای غم من؟

من و غم دگر همزاد شد ایم

دگر از یاد خدایان رفته ایم

آمدنم بهر چه بود و رفتنم به چه معنی خواهد بود.

۴ نظر:

سازدهنی گفت...

رفیق

تنهاییم را با تو قسمت میکنم، گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست!
غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصل ها را بر سرسفره ام بنشانمت ؛ بنشین! غمی نیست!


زیباست

قبلا برام خونده بودیش! دوستش دارم!

هیچ وقت تنها نبینمت حتی توی تنهاییات!

کلاغ گفت...

لحظه هایی که میتوانیم باهم باشیم را تنهاییم دریغا دریغا که فردایی نیست

آريامهر گفت...

درود و سپاس فراوان

همايون باد 7 آبانگان روز جهاني كورش بزرگ

سپاس
آريامهر

100 سال تنهایی گفت...

سلام واقعا عالی بود چقدر زیباست بازی کلمات قطعا هنرمندانه است
با قوانین منتظرتونم