ای دریغا من ودل در کوچه های بی کسی با هم و تنها بودیم
ای دریغا من ودل در همه تاریکی های عالم روشنِِِِِ روشن بودیم
من عاشق با این همه آدم تنها ماندم
صدبار به دل گفتم ، صدباربه دل گفتم ، صدبار به دل گفتم
عشق از کنج قفس بیرون کشیدن سخت است
سختی عشق با که توانم گفتن؟
گفتنم بهر چه !کُو گوش شنوای غم من؟
من و غم دگر همزاد شد ایم
دگر از یاد خدایان رفته ایم
آمدنم بهر چه بود و رفتنم به چه معنی خواهد بود.
۴ نظر:
رفیق
تنهاییم را با تو قسمت میکنم، گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست!
غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصل ها را بر سرسفره ام بنشانمت ؛ بنشین! غمی نیست!
زیباست
قبلا برام خونده بودیش! دوستش دارم!
هیچ وقت تنها نبینمت حتی توی تنهاییات!
لحظه هایی که میتوانیم باهم باشیم را تنهاییم دریغا دریغا که فردایی نیست
درود و سپاس فراوان
همايون باد 7 آبانگان روز جهاني كورش بزرگ
سپاس
آريامهر
سلام واقعا عالی بود چقدر زیباست بازی کلمات قطعا هنرمندانه است
با قوانین منتظرتونم
ارسال یک نظر