۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

باید یکی شویم

باید یکی شویم یاران
باید یکی شویم
باید ز هر کوی و برزن این خاک سربلند

چون شیر نعره برکشیم

وز موجهای سرکش خزر

کوبنده تر شویم

باید ز شور انتقام بارور شویم

باید ز فریادهای آتشین
شعله ور شویم

باید یکی شویم یاران

امروز در کنار و گوشه ی این وطن

در کار مرگ
جام بر جام می زند
عدوی ما
با صد هزار حیله و فریب
این نابکار
خون می مکد از گلو ی ما

مشتهامان کوبان نیست

دستهامان با هم نیست
فریادمان نارساست

باید یکی شویم یاران
باید یکی شویم
برگرفته از وبلاگ چترچهل تیکه که فیلتر شده!

۳۰ نظر:

همنفس گفت...

برای گذاشتن نظراتتون قسمت نام/آدرس اینترنتی رو انتخاب کنید!

در قسمت نام اسمتون

و در قست آدرس اینتر نتی آدرس وبتون رو بگذارید

ممنونم.

بی پرواترین گفت...

سلام بسیارعالی بود مانند نوشته های قبلیت
خوشحال مشم دوباره به من سربزنی

زادمهرهمیشه پارسی گفت...

درود بر ایران بزرگ یکپارچه پارسی

جهانگرد گفت...

سلام
ما هم یکی هستیم به همین دلیل ستون هایشان به لرزه آمده

دارکوب گفت...

سلام عزیز
ممنون که آمدی به کلبه من

دارکوب گفت...

نترس عزیز
خیلی وقته که یکی شدیم ...

afshin گفت...

[گل] [گل] [گل] [گل] [گل]


عرب ها خوب بدانند ، در این ایل غریب
--------------------------------- گر پدر مرد، تفنگ پدری هست هنوز...
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند،
----------------------------------- توی گهواره چوبی، پسری هست هنوز...



------------------------ خداوند نگهدار ایران باد .. [گل] [بدرود]

دلتنگی های یک عمه گفت...

در سرزمین سقید یا سیاه، دوست یا دشمن، موافق یا منافق، حق یا باطل، مدیریت افراط و تفریط، یا چهل ستون می سازد یا بی ستون[گل]

مهدی لقمانی ۞۞●(دفتر عشق)●۞۞ گفت...

سلام دوست عزیز .خوبی ؟ [گل]

ممنونم از حضور گرمت در ۞۞●(دفتر عشق)●۞۞ [قلب]

شعر قشنگیه [گل]

موفق و شاد باشی [گل]

سروش ستایش گفت...

سلام دوست خوبم.
امیدوارم نفستون همیشه سبز باشه و استوار.

ناشناس گفت...

باید یکی شویم باران
باید یکی شویم

آرتمیس آریانژاد گفت...

درود فراوان
مانند همیشه نیکو بود
پاینده ایران

ناشناس گفت...

سلام(پول ندارم،کوتاه حرف می زنم)
ببین مه راز بزرگترین اشتباه من در این چند ماه سلام نکردن به تو بود،وقتی من را لایق دونستی که چهره زیبایت را به من نشان بدهی،ای کاش آنشب آخر به تو سلام می کردم،چند ماه گذشت والبته زیاد هم ناراحت نیستم.از دیشب یقین پیدا کردم که من ذهن/بدنم،فقط آرامش وآسایش برای تامل/تجربه/تغذیه/تکرار می خواهم.دیروز هنگام انجام کاردستی در پارک نیاوران،تصورم قرمز پوشیده بود ودرست هنگام موفقیت،پرسپولیس گل زد(من باید به قانونهای خودم بعنوان خدا احترام می گذاشتم وخودم را درگیر فوتبال نمی کردم).دیشب چند شک افسرده گی ام را بیشتر کرده بود،آیا نباریدن باران به نفع علی خامنه ای است یا بعکس؟آیا من موفق می شوم،من که بغض هزار ساله این سرزمینم؟و…(خدا نباید با شک به قوانین قبلی زمینه نافرمانی آسمان را فراهم آورد)،بهرحال دیشب بعداز بیرون آمدن من از استخر شهرک که به قصد کاردستی رفتم وفراموش کردم،باران بارید،با ناسزا گفتن از آسمان خواستم که نبارد تا روی تو را ببینم،اما نافرمانی کرد ومن که بیشتر خسته بودم تا عصبانی خوابیدم،صبح چهره تو دقیقا همزمان با بیدار شدن اولیه ام بر پنجره افتاد،کاهلی کردم وخوابیدم ومتاسفانه باردیگر که بیدار شدم هوا،ابری بود،هرچه بیشتر زیردوش رفتم وبیرون آمدم،هوا بیشتر بارانی شد،ودوستانی که همچون من با ترشحات ذهن/بدنم خیس شدند ومن که بیشتر خسته هستم تا عصبانی(من شکست نخوردم)وآسمان را کنترل خواهم کرد./ازموضع سرکار خانم عبادی وآقای کروبی لذت بردم ودر اولین فرصت به آن خواهم پرداخت./پرچم چک نیمه افراشته بود ومن باز تکرار می کنم یقینا این مقدار بارش اصلا خواسته من نبود ونیست وباز به ابرهای کثافت دستور می دهم کنار بروند تا خورشید را ببینم.اگر بتوانید نافرمانی کنید تازیانه من را خواهید چشید.
تأملات هستی شناسانه ی دکارت
بی حاصل است گاهی آن جا

که ذهنیت از وجود
به امری جدا می رسد !
و درخت
ریشه در خاک فرو می دهد .

ناشناس گفت...

سلام
امروز در اولین فرصت تمام وبلاگ تورا کامل می خوانم.بعضی از شعرهایت بسیار عمیق وزیباست،من به این کافی نت بدهکارم والان هم بدهکار تر می شوم،کلی مشتری دارد ودرست نیست من با اشغال کردن یک سیتم به او ضربه اقتصادی بزنم،تا یکی دوساعت دیگر برای آشنایی با وبلاگ شما بر می گردم.

زادمهرهمیشه پارسی گفت...

بانام خداوند مهرآفرین...

بر فردوسی بزرگ ، بی کران درود...

به نام نامی مهر ایران بزرگ...


*...خواجه شیراز(حافظ)همیشه پارسی و گوته آلمانی...*

ناشناس گفت...

سلام
1/سلام مه راز:صبح چهره زیبای تو من را از خواب بیدار کرد،هوا صاف بود،خواستم از مامانم پول بگیرم که باتوجه به ترکیدگی دست وصورتم برای سرما ورادیو گوش کردن،بهانه جویی کرد وپول را نداد،آسمان هم امروز ..خل بازی درآورده بود،ابرنبودبرف اومد،تا شروع کردم به خوندن تاملات دکارتی هوا ابری شد ودردسر ودوش آب سرد ودلستر خوردن شروع شد،توی خانه هم که به آسمان نگاه کردنم اسباب دردسر است.به خورشید می گم بیاد بیرون ،لاشی خانم می یاد بیرون(فقط چون دیشب چراغ قوه خواستنم را به مامانم گفته بود،جرات دارد یک بار دیگر در زندگی من فضولی کند)بهرحال با خواب وتصور تو وآب حیاط امامزاده صالح آسمان کنترل شد./کتاب را در تمام انقلاب دنبالش گشتم،نیست،حتی نشر عدالت که چاپ اول کتاب متعلق به آن است،می گوید نه کتاب رادارد ونه اطلاعاتی در مورد کتاب/مه راز من خیلی دوستت دارم،ای کاش کمی با من مهربانتر بودی.بایادتو می خوابم،بایادتو بیدار می شم.ای کاش امشب می دیدمت،یا ای کاش شیشه ماشین را پایین می دادی تا فرمهای سفارت را بیاندازم توی ماشین.
2/انفلاب سوم:یقینا مواضع آقای کروبی نزدیکتر به ماست ومخصوصا درخواست همه پرسی توسط ایشان،اما مهندس موسوی که همسر خانم زهرارهنورد است به دلیل اینکه می تواند بیشترین افراد را به خیابان بکشد مناسب ترین فرد برای رهبری انقلاب سوم است.در هر حال همه ما با شرکت میلیونی در راهپیمایی 22 بهمن ودرس گرفتن از حوادث بعد از انتخابات(جمعه لعنتی که شهربه دست نظامی ها افتاد)شهررا آزاد خواهیم کرد ،با شعار:رفراندوم،رفراندوم،این است ندای مردم./تشکر از مادران صلح.
3/ درخواست آزادی:امروز فهمیدم دکتر ابراهیم یزدی در سن 78 سالگی دستگیر شده است،ازهمه خواهش می کنم ایشان سالم آزاد شوند/همچنین اکبرمنتجبی،احمدجلالی فراهانی،هفت نفر که امروز دستگیر شدند و...

4/ از فردا هر روز با کار کردن روی موضوع پایان نامه که بیشتر از یک سال است حتی یک صفحه هم در مورد آن نخواندم شروع می کنم،اگر استاد راهنمای من روزی این کامنتها را خواند از اوخواهش می کنم که تمام اشتباهات من را ببخشد،من فراموش کردم.استادی که هروقت نزد او می روید در حال ترجمه کتابی از سه زبان است.برای نمونه:ترجمه این اثر بااستفاده از متن فرانسوی ترجمه لویناس وپایفر،نسخه آلمانی اشتراسروترجمه انگلیسی دوریان کرنز انجام شده است.
5/هدف: اشاره هوسرل بربحران فلسفه اروپایی در دیباچه(نسبی گرایی ودنباله روی از موضوع وروش های علوم طبیعی وریاضی)وضرورت انقلاب دکارتی دیگری برای دست یابی به حوزه آگاهی ویقین مطلق.
6/هوسرل ودکارت:دکارت توانست با شک خود آگاهی رااز اعیان واقعی متمایز کرد.اما من دکارتی قطعه ای از جهان (=من طبیعی اندیشنده=رئالیسم استعلایی،یاوه ایی فلسفی)ونه من استعلایی{کلمات واضح ولی دقیقا تفاوت چیست؟}
7/تامل اول:نقطه آغاز بدون پیش داوری/تقلیل پدیده شناختی –ایده تیک: گذر از رویکرد طبیعی باور به جهان وعلوم مربوط به آن حتی ریاضی که با ایدوس سروکار دارد{پدیده شناسی نه ریاضیات پدیده ها (استنتاج هندسی دکارت)بلکه لوگوس پدیده ها وبداهت حملی بر بنیان بداهت ماقبلی استوار است.}به رویکرد پدیده شناختی/تقلیل استعلایی:باشقاقی در اگو خود پدیده شناس را بین الهلالین قرارداده تا از اگوی طبیعی(دکارتی)به اگوی استعلایی=در فوق اگوی علاقه مند به جهان اگوی ناظر بی علاقه مستقر می شود./باقیمانده پدیده شناختی=تقلیل پدیده شناختی_استعلایی(تقلیل جدیدی نیست):پدیده جهان(که نه موضوع اعتقاد بلکه تامل)به صورت جریان زنده (در هوسرل سه نوع زمان داریم :زمان عینی،زمان درونی،آگاهی از زمان درونی =اگوی هوسرل خداوند دکارتی است که هر لحظه لحظه بعدی را تقویم می کند ،اما متاسفانه همه وجوه آن بالفعل ودرنتیجه ارادی نیست )آگاهی نزد اگوی استعلایی {که هرمی اندیشم بالفعل باافقی از می اندیشم های بالقوه (امکان ها یا میدان آزادی /شبیه علم خدابه جزئیات در الهیات سنتی)احاطه شده است واگودرهرزمان از تمامی وجدانیاتش آگاهی صریح ندارد./ تقویم:اما تضایف اوبژه محض ومن محض هنوز قله سلوک پدیده شناختی نیست ،قله آن هنگامی است که دریابیم همه این پدیده ها در اعمال آگاهی من استعلایی تقویم وتاسیس می شوند،زیراحقیقت فلسفه یک خودشناسی کلی وهمه جانبه است(حل ثنویت ذهن وعین).وهرگونه تعالی واموری که در رویکرد طبیعی آن ها را یک سره خارج از آگاهی ومتعال از آن تصور می کنیم در دل آگاهی استعلایی ودر حلول آن(بدون آنکه جزئی حقیقی از آن باشد)تقویم می شود.

جهانگرد گفت...

سلام
ما همه با هم هستیم وبا هم به آنچه باید می رسیم وسپیده دم نزدیک است

ناشناس گفت...

سلام
1/سلام مه راز:چند شب است که خیلی خسته ام ،دیشب با ژنرال حرف زدم،قرار شد فعلا سیصدهزارتومان وام در اختیارم قرار دهند تا حداقل کارتهایم را از گرو در بیاورم./ای کاش این امکان فراهم بود تا من وتو در 22 بهمن امسال برای فریاد زدن انقلاب سوم باهم بیرون می رفتیم./امروز باز بی درد شدم(راست می گوید)آنقدر دوش آب سرد گرفتم تا هوا غیر ابری شد،رفتم دانشگاهی که تنها به بهانه دیدن استاد راهنمایم،باهم سلام کردیم،تا رفتم سلف هوا ابری شد،امروز می خواستم که بدهی ام را به جایی که کارت دانشجویی ام گرو می باشد پرداخت کنم وکارتم را از گرو دربیاورم که نشد.الان هم بعد از کافی نت ندا باید به استخر بروم(اگر پول داشته باشم)/ببین امروز دقت کردم ،پرچم آرم داشت وای کاش نداشت./من این دوروز زا باید خودم را مجبور کنم که مثل اویل محکم باشم،این چند روز فقط بایادونام تو نیرو می گیرم.دوستت دارم.امروز صبح یک بار ساعت سه از خواب بیدار شدم اما بچه ها بیدار بودند ونتوانستم ماشین را بشورم،امشب باز سعی ام را خواهم کرد.دوستت دارم.ای کاش 22 بهمن با هم بودیم.

ناشناس گفت...

27/2. ساعت در فرودگاه نیویورک(من تا نودو نه درصد عین کلمات متن را به صورت حاشیه واقعی آن آوردم،از مولف معذرت می خواهم)هواهمچنان با نافرمانی ابری بود،وزمزمه بر گهای سبز، آبی آسمان را فریاد می زد.با آنکه دیشب رنگ تیره آسمان همچون مخملی مشکی /سرمه ای بود که ستاره ها برروی آن همچون نگین هایی دور ماه می درخشیدند.ودردل این سیاهی شب شاهد ازبین رفتن روح وروان پسرک نحیف با دستان وپاهای به زنجیر بسته هستیم وآب شدن ذره ذره وجود اورا حس می کنیم.برای او آرزوی موفقیت می کنیم.هوا همچنان خنکی خاصی دارد.وباآنکه برخی اوقات اتفاقاتی ازقبل پیش بینی نشده می خواهد رخ بدهد،انسان در چنین حالتی بایستی کاملا خونسردی خودرا حفظ کند.وبرای توفیق وسلامتی تمام کسانی که در راه آزادی وعدالت مبارزه می کننددعا می کنم.زیرا من که آسمان را دوست دارم وزندگی در یک خانه 50 متری را که آسمان درآن دیده شود رابرزندگی درفضایی بزرگ که مجبور باشم پرده آویزان کنم ترجیح می دهم یقینا همیشه به یاد مبارزینی هستم که ساهلهی عمرشان را برای رسیدن به آزادی در زندان می گذراندند.کسانی که هنوز در پشت میله ها ودر یک اتاق دربسته زندانی هستند.برای همه مبارزین راه آزادی وانسان دوستی آرزوی رهایی ورسیدن به هدف را از خدای بزرگ(من)می کنم وهمه چیز را به دست تو می سپرم.وبرای دژخیمان که مدام از انسانهای دیگر می ترسند وبه آنها تهمت خرآبکاری می زنند آرزوی رهسپارشدن به زباله دانی تاریخ را می کنم

ناشناس گفت...

./مه راز با چشمان مهربان سبزش نگاهی به من می اندازد ومی گوید :من را هم با خودت ببر، زیرا با آنکه چیزی ندیده ولمس نکرده اما با شنیده ها وخاطرات کودکی از آزادی جانبداری می کندو یقین دارد که غربی ها بسیار بیشتر به حقوق زنان احترام می گذارندومی خواهد الگوخوبی برای کرامت انسانها باشد ،که ما دیگر تحمل استبداد دینی که منظره کثیف آن در پیش چشمانمان دقیقا دوران برده داری آمریکائیان را مجسم می کند را نداریم.زیرا کاخ رویایی انقلاب اسلامی که درذهن ما ساخته بودند مدتهاست ویران شده است.(صبح که داشتم این صفحه را می خواندم ،دوترانه از ابی وعجیب اینکه هنگام خواندن چشمهای زیبای سبزش ،آن دوتا مست چشات...)پس چون مه راز مثل من آرزو دارد که زور همیشه پیروز نماند، برای رساندن این پیام که کجایند منادیان حقوق بشر که ببینند انسانهای مظلوم در ایران تنها برای آزادی وصلح وعدالت به زندان می افتند، برای تحصیل به فرانسه/آلمان می رویم وبرمی گردیم چون قصد ماندن نداریم وپس از پایان تحصیلات در غرب به کشور خدمت می کنیم.در خواب دیده ام که ندایی(همین لحظه که دارم می نویسم صدای بلبل که روی درخت نشسته بلند شد)به من گفت: کارویزایتان درست می شود،هرچه سریعتر برای گرفتن آن به سفارت بروید.

ناشناس گفت...

3/به بازگشت دوباره می اندیشد پا ی ام
و خیابان را
از انتها می دود این بار
تا برسد به نقطه ی آغاز . .. !
با سلام خدمت جناب دادور،درست می گویید نسل ما از نسل شما عصبانی است ،شما که 98درصد به بردگی خودتان وما رای دادید.اما ما نمی خواهیم که روزی بگوییم ای کاش اشتباه نمی کردیم(هرچند آن جمعه بعد از انتخابات که بیرون نیامدیم ویا آن دوشنبه که سه میلیون نفر در خیابان نماندیم تا شهر را آزاد کنیم یک اشتباه تاکتیکی بود)پس همه ما در 22 بهمن برای سردادن فریاد :رفراندوم،رفراندوم،این است ندای مردم به خیابانها می آییم ویقینا این بار با آوردن چادر ووسایل گرمایشی و.. تا رسیدن به این خواسته وسرنگونی رژیم ولایت فقیه در خیابانها خواهیم ماند.
به بازگشت دوباره می اندیشد دست هایم
تا دیوار های دیروز
که هنوز هم هستند
و موازی کوچه ها را
در اندازه ی قدم ها به درازا می برند
بنویسد با رنگ سرخ :
که سنگر از تن ها
پُر خواهد شد
و خشم از جان ها
و کوچه از مردم به هیاهو خواهد رسید . .

4/جنبش سبز:من از همه :فرزندان مریم ،دوستداران ولی عهد،منتظران منجی(من) ،افرادی که به جنبش های آزادی خواهانه زنان تعلق دارند با محوریت مه راز/شیرین عبادی/زهرارهنورد و...،طرفداران بنی صدر با جواب منطقی اش به خامنه ای در مورد شکنجه ها،مهندس موسوی وتاکیدش بر مسالمت آمیز بودن راهپیمایی جنبش سبز در 22 بهمن ،آقای کروبی عزیز وتاکید بر همه پرسی وانزجارش از سخنان جنتی در نماز جمعه ،اقای خاتمی وعدم خشونت ،آقای هاشمی وحضور حداکثری جنبش سبز،آقای موسوی اردبیلی و خواسته ازادی همه زندانیان سیاسی واینکه ما استبداد دینی را سرنگون کنیم تا ایشان دیگر نگوید ،سرنوشت اسلام به یک شخص وانهم فردی چون خامنه ای بستگی دارد،طرفداران طیف رحیم مشایی در کابینه که نظرات مترقی معاون مطبوعا تی وزارت فرهنگ(نام ارشاد اسلامی را حذف خواهیم کرد)را بازگو می کند و...می خواهم که با حضور حداکثری در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کرده وخانمها نیز روسری/چادرهایشان را دور بیاندازند واگر چند روزو شب در خیابان بمانیم ومقاومت کرده به خانه هایمان برنگردیم،شعار رفراندوم را محقق می کنیم.
اها و دست هایم
به خیابان ها و کوچه ها
و باقیمانده ی دیوارهای نا نوشته .
شعار دیروز انقلاب
[ زنده باد ِ ] آن
گویا که رنگ باخته است .

به بازگشت دوباره می اندیشم
تا بنویسم : زنده باد انقلاب سوم !

ناشناس گفت...

سلام:
1/سلام مه راز:ممنون ،دیشب توآسمان دیدمت،چقدر زیبا شده بودی،ببین من که غیر از تو کسی ندارم،خواهش می کنم بسیار بیش از این با من مهربان یاش،ای کاش امشب یک جوری هم دیگر را می دیدیم ،زیرا فردا قرار است با میلیونها تن دیگر ،تا سرنگونی رژیم آخوندی در خیابان بمانیم ومن تو در زیر چادر(خیمه)با هم چیز پیر را با سیستمش از بین ببریم .ودرمیدان آزادی ،حجله عدالت را برپاکنیم./خواهش می کنم یک بار من تورا ببینم،دوستت دارم به اندازه بی نهایت تا باطل کنم که بی نهایت وجود بالفعل ندارد.دوستت دارم چون فرهیخته/زیبا/اصیل هستی،چون از یک خانواده خوب هستی ،چون من به تو عشق هزار ساله دارم،اصلا چون هیچ چونی نمی خواهد که عشق بی دلیل است./از تو می خواهم امشب نیز مانند دیشب با کمک به من آسمان را بدون ابر وهیچ گونه بارش باشد که حداقل تویا زیور های درخشانت را در آیینه آسمان ببینم./پس دستور قبلی خود را به آسمان تکرار می کنم.

ناشناس گفت...

2/نه برف،نه بارون،خورشید/ماه(آفتاب،مهتاب)بیابیرون:امروز فکر می کردم زمان استراحت من است،هواخوب بود،سرظهر آمدم بیرون که کفشهای کتانی ام را که پاره شده بود ،بدهم کفاشی سر شهرک بدوزد،در مسیر رفت خواهر زاده دکتر احمدی نژاد را دیدم ودرمسیر برگشت خواهرش،رادیو فرداهم که هی ترانه باران گذاشت ودر مورد اینکه بخار آب در ارتفاع بالای جو باعث کند شدن روند گرم شدن زمین می شود(من به آسمان دستور داده بودم بدون باد ،ابرها با جذب در قسمتهای بالای جو محو شوند وماندم که از نظر فیزیکی این دستور درست بوده یانه/یا اینکه اگر قرار باشد جنبش سبز به وجود بازی دربیاورد وفردا کمتر از میلیون بیاید ،بارش بهتر نیست و..(=شک در دستور به آسمان با تمایل به نباریدن)،آشفته شدم،هوا ابری شد(کل این ماجرا کمتر از ده دقیقه طول کشید)،رفتم دوش گرفتم(تازگی ها فهمیدم من از دوش آبسرد در حمام وتنهایی بیشتر واهمه دارم تا آب سرد در نزد عموم)بهر حال منی که بدن پول هستم وبی پول/بدن زمین هستم و12متر اتاق برای خودم ندارم تا مادر جاهلم(می گوید این انقلاب تا انقلاب مهدی می ماند ونمی داند_ که من به عنوان منجی انسانها فرستاده شده از سوی من بعنوان خدا_انقلاب نرم خود را شروع کرده است) من را عصبانی نکند(=بارش امروزکه خیلی زود کنترل کردم)در ظاهر هم شکست نخوردم،زیرا حکومت استبداد دینی در حال سقوط را نه دام وفریب واذیت زمین سودی خواهید بخشید ونه زمان.

ناشناس گفت...

3/22بهمن سبز:تشکر از آقای کروبی (حضور در فلکه دوم صادقیه)مهندس موسوی(حضور درراهپیمایی با حفظ هویت خود=من،ایشان می گوید با حفظ کردن شعار رفراندوم من وبیان آن فردا در راهپیمایی شرکت کنید) آقای هاشمی که گفته همه علاقه مندان به نظام(سکولار)فردادر راهپیمایی شرکت کنندو.../فقط ای کاش همه سران جنبش سبز همانند آقای کروبی مسیر ومحل وساعت حضور خود را اعلام می کردند،جناب موسوی به شما حق می دهم که نخواهید صدای فاشیسم را که فرزند خواهر شمارا شهید کرد بشنوید،اما خواهش می کنم شما نیز همین امشب مانند آقای کروبی مسیر ومحل حضور خود را اعلام کنید،به هرحال اگر من از مسیر ومحل وساعت حضور شما در راهپیمایی فردا آگاه نشوم،در فلکه دوم صادقیه خواهم بود./از همه درخواست می کنم با حضور حداکثری و میلیونی در خیابانهای ومسیرهای مختلف با شرط اصلی در کنار هم بودن شرکت کنند واگر تافردا از مسیرهای دیگر در سایت کلمه/جرس آگاه نشدند،همان میدانهایی که رادیوفردا اعلام می کند حضور یابند./تشکر ویژه از ولیعهد که بسیار زیبا ومنطقی به نیروهای نظامی توصیه کردند که به مردم بپیوندند وخود را فدای چن نفر مزدور نکنند.
4/احکام:خبر خوب آزادی علیرشا بهشتی وعبدالرضا تاجیک 4 کارگر آزاد شده شرکت نیشکر هفت تپه دزفول و وخبر بد محکومیت 35 نفر وخبر وحشتناک حکم اعدام یک نفر دیگر (که امیدوارم لغوشود)

ناشناس گفت...

5/کیان تاجبخش:از کاهش مدت محکومیت ایشان خرسندیم،اما فردی مثل ایشان حتی یک روز هم نباید در زندان باشد ،چه برسد به اینکه 5سال زندانی باشند،ازهمه خواهش می کنم که مقدمات آزادی سریع جناب تلجبخش را فرا
6/حداد عادل(زرشک):همانطور که جناب فرج سرکوهی گفتند تاکید حداد بر ممیزی کتابهایی که به مقدسات/اخلاق ضربه می زنند در هیچ قانونی تصریح نشده واصلا نمی تواند از حالت سلیقگی افراد فاشیست مجری (درهفته اول بعد از انتخابات یکی شان را دیدم که می گفت چگونه جلوی پیشرفت اهالی فرهنگ را می گرفته است ،کسی که حال اصلاح طلب شده بود-بسیار مایه خرسندی است-وقصد خشونت داشت.)خارج وتبدیل به معیاری قانونی شود تا آنجا که مثنوی معنوی وکتابهای مهندس بازرگان نیز تحت این قانون سانسور شده اند.پس ما در انقلاب سوم یقیناترکیب ارشاد اسلامی را با همه مدلولهایش حذف خواهیم کرد

ناشناس گفت...

7/1:ضرورت اعاده پرسش از هستی :هستی کلی ترین / تعریف ناپذیر/بدیهی التصور است(پیش داوری های پاسخ سنتی به پرسش هستی). اما وقتی می پرسیم چه هست هستی ،پیشاپش خود را درحیطه فهمی از این هست قرار داده ایم.ونباید هستی هستندگان (=هستنده ای دیگر هرچند برین)را جواب این پرسش بدانیم.وهستی دازاین نقطه آغاز پاسخ این پرسش(محل پرسش) است. آنچه به لحاظ فلسفی آغازین است نه تئوری مفهوم سازی در قلمرو تاریخ است،نه تئوری دانش تاریخ است،ونه حتی تاریخ در مقام متعلق علم تاریخ است،بلکه این امر آغازین تفسیر هستندگان اصالتا تاریخی از حیث تاریخمندی آنهاست(تقدم هستی شناختی پرسش از هستی).دازاین هستنده ای است که صرفا در میان هستندگان دیگر قرار ندارد ،بل اواز آن رو که در حیطه هستی خودش هم این هستی را دارد،به لحاظ هستومندی از هستندگان دیگر متمایز است.ممیزه هستومندی دازاین درآن است که اوهستی شناسانه است.وبااین همه هستی شناسانه بودن درحکم رشدوگسترش هستی شناسی نیست.وهستی شناسانه بودن دازاین را باید به منزله پیش هستی شناسانه بودن قلمداد کنیم(هستومندی دازاین ،فهم پیش هستی شناختی هستی هرهستی شناسی هست/سه نوع تقدم دازاین:هستومندی،هستی شناختی،هستومندی-هستی شناختی) ،اما این نکته دال برآن نیست که این هستنده صرفا حالت هستومندی دارد.بل دلالت برآن می کند که این هستنده در حالتی از فهم هستی قرار دارد.ماآن هستی راکه دازاین می تواند به نحوی از انحا باآن نسبت داشته باشدوهماره نیزبه نحوی باآن نسبت دارد اگزیستانس (چگونه هستی ونا این که هستی)می نامیم که دارای دوصفت:اگزیستانسیل(تعین مقومات بنیادی یا اگزیستانیالهای من،مثلا اینکه من الان می نویسم=انتخاب امکاناتم که متناظر با هستومندی است)واگزیستانسیل مقومات پیشینی که در مورد هردازاینی مصداق دارد،ازجمله،فهم،گفتار،در-جهان-بودن،پروا،ترس آگاهی که متناظر با هستی شناختی است).

ناشناس گفت...

8/45: دازاین وزمانمندی :هستی دازاین دردلمشغولی مندرج است.دازاین به منزله فهمی بالقوه –از-هستی هست،فهمی که درهستی اش دلواپس هستی اش است./هرروزگی دقیقا همین هستی میان تولدومرگ است.واگر وجودهستی دا-زاین راتعیین می کندواگر ذات آن را نیزبالقوه-بودن-هستی قوام بخشیده است،پس مادام که دازاین وجود دارد،آیانباید همواره ازاین حیث که بالقوه است،چیزی نه هنوز باشد؟/تقویم بنیادین دازاین در-جهان-بودن است وکلیت این کل ساختاراین خودرا همچون پروا از پرده بیرون انداخت.واژه اگزیستانس دربیانی صوری یعنی دازاین هست هم چون هستی توانش فهم کننده ای که در هستی اش هم هستی خودش رادارد.اما این هستی توانش درمقام آنچه هماره ازآن من است برای اصالت یا نااصالت یا وضع بالسویگی این دوآزاد است.تفسیر تاکنونی ما باآغازیدن از هرروزینگی میانه محدود به تحلیل اگزیستانسی بود که بسته به مورد یا بی تفاوت است یا نااصیل.اما اگزیستانس هستی توانش اصیل هم است.هرروزینگی هرچه باشد دقیقا هستی است بینابین تولد ومرگ.پس تحلیل اگزیستانسیالی تاکنونی دازاین نااصیل و ناتمام نمی تواند ادعایی درباب سرآغازینگی داشته باشد.پایان درجهان بودن مرگ است واین پایان متعلق به اگزیستانس ،کلیت ممکن دازاین را تعیین وتحدید می کند.لیکن در پایان بودن دازاین وکل بودن مفهومی اگزیستانسیل است ونه اگزیستانسیال .آیا دازاین می تواند همچون یک کل اصیلا نیز اگزیستانس داشته باشد؟اگر امکان اگزیستانس اصیل دازاین نه ممکن باشد هستومندانه براوتحمیل شود نه امکان داشته باشد هستی شناسانه جعل گردد،چنین اگزیستانسی امری است که دازاین خود باید در هستی خود عرضه کنند.اماوجدان است که برهستی توانشی اصیل شهادت می دهد.

ناشناس گفت...

این پدیدار متعلق به دازاین مانند مرگ تفسیری خالصا اگزیسانسیال می طلبد.چنین تفسیری به این بینش راه می برد که هستی توانش اصیل دازاین درطلب وجدان داشتن نهفته است.امااین امکان اگزیستانسیل بنابرمعنای هستی اش به سوی تعیین اگزیستانسیل ازطریق هستی به سوی مرگ،متمایل می گردد.اما اساس هستی شناسانه سرآغازین حیث اگزیستانس دازاین زمانمندی است.کلیت ساختارین هستی دازاین در مقام پروا نخست بر حسب زمانمندی است که ازحیث اگزیستانسیال قابل فهم می گردد.وبرحسب زمانمدی متعاقبا این نکته قابل فهم می گردد که چرادازاین از بن هستی اش تاریخمنداست وتاریخمند می تواند بود،وچراتاریخمند بودنش اوراقادر می سازد که علم تاریخ را به بارآورد.(ادامه نمی دهم زیرا چند خط آخر را خوب نفهمیدم).
9/پیام را نمی توان نابودکرد:(مصاحبه کتاب ماه با مانوئل کاستلز توسط افشین جهاندیده):عصر اطلاعات جبر تکنولوژیک است.مطالعه من برروی اتحاد جماهیرشوروی نشان می دهد که جامعه ای که گردش اطلاعات را کنترل می کند،نمی تواند واقعا تکنولوژی رادرقالب اطلاعات تولید وتوزیع کندواین به معنای نابودی توان اقتصادی ونظامی آن جامعه است.چین وهمه کشورهای غیردموکراتیک با این خطر روبروهستند.

10/سپاس :از بیانیه 150نفر ازجمله استادم رامین جهانبگلو ولاهیجی و.../دوستانی که در مقابل سفارت رژیم در خارج از کشور تظاهرت جنبش سبز را بر پا می کنند.

ناشناس گفت...

11/سلام:در فلسفه سنتی فرشته ها منحصر به فرد در نوع خود هستند ،یعنی هر فرشته یک نوع است .پس نمی توانید به من بگویید در نوع خودم جالبم/در فلسفه مدرن نیز هرفرد،دارای فردیت خاص خود است ونمی توان با پیش داوری بر او احکام پیشینی حمل کرد.

فرشته بیکار گفت...

سلام

آپم با این عنوان

>خر کیف<

منتظرم
مرسی که به ما سر میزنی