۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

کوچه خوابها


در گفته های حذیان وار این کوفی صفتان
درد و رنج ما رو به افزایش است
و درد رنج این مردم رو به بیداد
چه تلخ کوچه های شهر خالیست از مردمی که دارند
و چه پر درد است از آنان که ندارند در این سال
این کوچه ها بوی اشک چشم یتیمان
و شب کوچه گرد های کودک را میدهد
که از سر ناچاری به دنبال مقوایی
برای تخت خود
در زیرتاق این آسمان میگردند
من از درد و رنج میگویم
برایم سخت نیست
ولی باورش برای تو که از محنت دیگران بی غمی
بسی سخت تر و سر گیج کننده تر است
من هم فریادی خاموش از کوچه های تنگ و تاریک
و بچه های فقر این سرزمین هستم
رنگ قلمم رنگ درد و بوی شعرم بوی فقر است
ولی به خود باوری رسیده ام که من هستم!

۲۰ نظر:

بی فایده گفت...

سال نو ، بی فایده ای نو...

هرچند دیر اما...سال نوتون مبارک.

***
دلم برای اینجا تنگ شده بود...
برای نفس های عمیقی که اینجا می کشیدم...همنفس

بی فایده گفت...

سال نو ، بی فایده ای نو...

هرچند دیر اما...سال نوتون مبارک.

***
دلم برای اینجا تنگ شده بود...
برای نفس های عمیقی که اینجا می کشیدم...همنفس

ناشناس گفت...

سلام مه راز:من متاسفانه نمی دانستم اینجا ساعت شش می بنند والان وقت برای نوشتن ندارم،من براي يادآوري رسالت خود ورهايي از فراموشي عميق بايد سرگذشت ادياني كه بشارت آمدن مرا داده اند را بخوانم(ازفردا،روزي چند ساعت)/من چندروزي مي شود كه دست به كاري نزدم(البته حس فقط لامسه نيست)وبهرحال باران امروزخواست من نيست(بايد بعد از اين مواظب دام راديو باشم)/اي كاش براي بستن دهان برخي هم كه شده مي ديدمت/زبان خواندن را از امشب شروع مي كنم./اين تعداد تلفات در جاهاي مختلف كه هميشه با ذهنيت من مي خواند به چه معناست/آري امشب در ساعت زمين چراغها را خاموش كنيد تا بتوانيد نور حقيقي (من)را مشاهده كنيد.

فرشته بیکار گفت...

خود باوری ؟!
خدا کنه که همه خودشون رو باور کنن .

دلتنگي هاي يك عمه گفت...

سلام[گل][گل][گل]
سال بسیار خوبی را برایتان آرزومندم.[گل][گل]
ما باز هم تولد داریم...تشریف بیاورید...قدمتان روی چشم[گل]

ناشناس گفت...

سلام
1/سلام مه راز:نمی دانم چه طور خیالم را وصف کنم.آنروز تو هنوز توی ماشین نشسته ای،ثابت وبدون حرکت،هیچ کدام از اعضای صورتت کوچکترین حرکتی نمی کند،من نمی توانم بفهمم به چه فکر می کنی ،تو به افق هم نمی نگری، عمق چشمانت از دید من فراتر است.من با تو فاصله ندارم،می خواهم حرف بزنم،باز زبانم یاری نمی کند،لب هایم را به لبهای بوسیدنی ات نزدیک می کنم؛من خیالت را درآغوش گرفته ام.
2/سلام استاد:خیلی خوشحالم که شما نیز به پدیده شناسی تقویم علاقه مند هستید،لير (كركس ،چنگ)را که بین جاثی(هرکول،حوا)ودجاجه(ماکیان،صلیب شمالی)است را دوروز است که می بینم،من امروز اتفاقی با یک کتای ارزشمند دیگر نیز آشنا شدم که فردا که خواندم می نویسم.{فقط تاریخ این سه فلک در دوکتاب مختلف متفاوت بود=منظورم بهترین ماه رصد با نوان ماه بود)./متاب لوینس تمام شد(قضاوت من کمی عجولانه بود)دارم کتاب فوکو به روایت دلوز را می خوانم(امکان دارد در مورد بعضی جاها از شما سووال کنم؟)
3/ایادعلاوی:در این چندروز باز با اعراب عراقی روبروشدم،چند موضوع:اولا که نوری مالکی چرند می گوید وانتخابات عراق کاملا صحیح است ،ثانیا بر فرض راست گفتن مالکی:رئیس دولتی که نتواند در انتخاباتی که دردولت اوبرگزار شده از تقلب بر ضد خودش جلوگیری کند(حال نمی گویم مثل ایران به نفع خودش تقلب کند/من دارم بدترین فرضها را می گویم،اگرنه همه انسانها ازبرگزادی این انتخابات باشکوه درعراق راضی هستند.)همان بهتر که رای نیاورد.ثالثا:اگر بگوید که اختیار جلوگیری از تقلب را نداشته است،که عذر بدتر از قبلی:تو اشتباه کردی در منصبی قرار گرفتی که اختیار برگزاری انتخابات سالم را نداری،وهمان بهتر که با این منصب بدرود بگویی}//اما جناب علاوی همین که شما بعنوان یک شیعه سکولار،رهبری ائتلاف اهل سنت را بر عهده گرفتی نشان از رشد وکمال سیاسی شما وطرفدارانتان را دارد و آینده بهتر،برای عراق ومنطقه را می توان منتظر بود.فقط به یک شرط:شما وظیفه خودتان را بعنوان فرد پیروز انتخابات فراموش نکنید ومبادا برخلاف آرمانهایتان با افراطیون(مخصوصا حکیم وصدر) ائتلاف کنید.بهترین حالت ائتلاف شما با کردهاست.(نخست وزیر شیعیه سکولار که رهبر ائتلاف اهل سنت است،چون حداکثر مجلس را در اختیار ندارد مجبور به ائتلاف با کردهاست=بهترین حالت ونشان از بلوغ یک ملت که می خواهد یکپارچه وقوی باشد).
4/...والمستشهدین بین یدیه(ینی): جناب دکتر احمدی نژاد ،از آنجا که ماشینها (ازجمله هواپیما)،نیز کار عینیت یافته ،وشما نیز اینچنین عاشق شهادت هستید،پس جای ناراحتی(وازجمله تیراندازی)نیست.
5/سلام.
6/خودتان پرکید.
7/
رنگ قلمم رنگ درد و بوی شعرم بوی فقر است
ولی به خود باوری رسیده ام که من هستم!
زیبا بود.
8/متاسفانه به اشتباه وبلاگ جهانگرد فیلتر شده بودکه امیدوارم رفع فیلتر شود.

ناشناس گفت...

سلام
1/سلام مه راز:نمی دانم چه طور خیالم را وصف کنم.آنروز تو هنوز توی ماشین نشسته ای،ثابت وبدون حرکت،هیچ کدام از اعضای صورتت کوچکترین حرکتی نمی کند،من نمی توانم بفهمم به چه فکر می کنی ،تو به افق هم نمی نگری، عمق چشمانت از دید من فراتر است.من با تو فاصله ندارم،می خواهم حرف بزنم،باز زبانم یاری نمی کند،لب هایم را به لبهای بوسیدنی ات نزدیک می کنم؛من خیالت را درآغوش گرفته ام.
2/سلام استاد:خیلی خوشحالم که شما نیز به پدیده شناسی تقویم علاقه مند هستید،لير (كركس ،چنگ)را که بین جاثی(هرکول،حوا)ودجاجه(ماکیان،صلیب شمالی)است را دوروز است که می بینم،من امروز اتفاقی با یک کتای ارزشمند دیگر نیز آشنا شدم که فردا که خواندم می نویسم.{فقط تاریخ این سه فلک در دوکتاب مختلف متفاوت بود=منظورم بهترین ماه رصد با نوان ماه بود)./متاب لوینس تمام شد(قضاوت من کمی عجولانه بود)دارم کتاب فوکو به روایت دلوز را می خوانم(امکان دارد در مورد بعضی جاها از شما سووال کنم؟)
3/ایادعلاوی:در این چندروز باز با اعراب عراقی روبروشدم،چند موضوع:اولا که نوری مالکی چرند می گوید وانتخابات عراق کاملا صحیح است ،ثانیا بر فرض راست گفتن مالکی:رئیس دولتی که نتواند در انتخاباتی که دردولت اوبرگزار شده از تقلب بر ضد خودش جلوگیری کند(حال نمی گویم مثل ایران به نفع خودش تقلب کند/من دارم بدترین فرضها را می گویم،اگرنه همه انسانها ازبرگزادی این انتخابات باشکوه درعراق راضی هستند.)همان بهتر که رای نیاورد.ثالثا:اگر بگوید که اختیار جلوگیری از تقلب را نداشته است،که عذر بدتر از قبلی:تو اشتباه کردی در منصبی قرار گرفتی که اختیار برگزاری انتخابات سالم را نداری،وهمان بهتر که با این منصب بدرود بگویی}//اما جناب علاوی همین که شما بعنوان یک شیعه سکولار،رهبری ائتلاف اهل سنت را بر عهده گرفتی نشان از رشد وکمال سیاسی شما وطرفدارانتان را دارد و آینده بهتر،برای عراق ومنطقه را می توان منتظر بود.فقط به یک شرط:شما وظیفه خودتان را بعنوان فرد پیروز انتخابات فراموش نکنید ومبادا برخلاف آرمانهایتان با افراطیون(مخصوصا حکیم وصدر) ائتلاف کنید.بهترین حالت ائتلاف شما با کردهاست.(نخست وزیر شیعیه سکولار که رهبر ائتلاف اهل سنت است،چون حداکثر مجلس را در اختیار ندارد مجبور به ائتلاف با کردهاست=بهترین حالت ونشان از بلوغ یک ملت که می خواهد یکپارچه وقوی باشد).
4/...والمستشهدین بین یدیه(ینی): جناب دکتر احمدی نژاد ،از آنجا که ماشینها (ازجمله هواپیما)،نیز کار عینیت یافته ،وشما نیز اینچنین عاشق شهادت هستید،پس جای ناراحتی(وازجمله تیراندازی)نیست.
5/سلام.
6/خودتان پرکید.
7/
رنگ قلمم رنگ درد و بوی شعرم بوی فقر است
ولی به خود باوری رسیده ام که من هستم!
زیبا بود.
8/متاسفانه به اشتباه وبلاگ جهانگرد فیلتر شده بودکه امیدوارم رفع فیلتر شود.

آرتمیس آریانژاد گفت...

درود
نیکو نگاشتی
شاد زیوی
پاینده ایران

سروش ستایش گفت...

روز بهارست خیز تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار...

درود بر منادی عشق و آزادی!
سال خوبی داشته باشید همنفس عزیز!

سبز باشید و استوار.

ناشناس گفت...

سلام مه راز:كجايي؟/سلام استاد:كتاب سخت است اي كاش به يك طريق مي توانستم جواب سوالاتم را بگيرم ،قبلا كه باندسفيد(مافيا)حالا كاغذ سفيد روي صندلي (نمي فهمم)،‌‌‌‍[ماژيك سبز بامارك lyra (درمتن)،آن شكلات(ماركش را نمي شود خواند)،تقويم=كناردنده ]دستمال كاغذي نرمه(صندلي عقب،انقلاب نرم)/سلام شهريار:شعر اخيرت زيبا،والبته كمي من را اذيت كرد اين تكرار برف:مگر چه شده كه اينقدر افسرده مي نويسي؟

كاوه گفت...

سلام دوست عزيز.
سال نو رو به شما و خانواده تون تبريك ميگم.انشاالله سال خوب و همراه با سلامتي و توفيق داشته باشيد.
مطلب شما بيان درد و رنج فقيرها ندارها و بي ستاره هاي اين دنيا بود.
با مطلب دعايي قبل از غروب شاديهايمان آپم.
خيلي خيلي خوشحال ميشم اگه نظرتونو راجع به آپ و سئوال اخر آپ بدونم.
منتظرتونم.

پسرك آريايي گفت...

واقعا همينه

آریا گفت...

جهان است شادان به پندار نیک
ز پندار نیک است گفتار نیک
چو پندار و گفتار تو نیک شد،
نیاید ز تو غیر پپندار نیک

با درودی بی پایان
با سپاس از حضور آریاییتان.
سفری داشتم به شیراز که نسبتا طولانی هم بود. به شهری که مردمانش بسیار خونگرم و با محبت هستند. همانند نیای مان کورش بزرگ.
مطالب و عکسهای زیادی هم از آثار باستانی استان پارس آوردم که حتما تو وبلاگم میذارم از نور و صدای تخت جمشید گرفته تا شهر باستانی داراب گرد......
حتما خبرتون میکنم ....
نوروزتان فرخنده و پیروز باد
باسپاس
آریا

ناشناس گفت...

و دیگری که منم

بر می آیم از خویش

و فرو نمی روم در خویش

و می گریزم ؛

با همین بال های سبک

به سوی هر کجا

کجا ؟

نمی دانم !
سلام شهریار:خسته شدم.من دیگری (خود دیگر= اما مه راز منشورم است )می خواهم که همین امشب ،ببوسمش(چقدر به ماشین وخانه وگربه ها نگاه کنم؟)/ خیلی بیشتر از اینها نوشتم اما اینجا نمی شود از فلش استفاده کرد.

ناشناس گفت...

سلام
1/سلام مه راز:ببین هزار ساله که من دوستت دارم ونمی دانم این چه رازیست که هرسال نو را باید با دوری از تو شروع کنم.بیا تو همین روزها(بهترین حالت همین امروز یا امشب)با هم حرف بزنیم.دیشب دوباره اشتباه کردم وبرای تو گریستم.اگر در شهرک بوده باشی،باران را دیده ای.چند شبی است که با ماه بیدار می شوم .امروز صبح با نگریستن به ماه که چهره زیبای تورا(/شهر اورشلیم به زیبایی عروسی بود که خود را برای داماد آماده کرده باشد.) در آن می دیدم وکمک گرفتن از فیلم،زدم(دیروز در کتابخانه موفقیتی حاصل نشد).

2/ منجی تنها:من مطلب زیاد دارم،اما هنوزذهن منسجمی ندارم که جمع بندی کنم.ولی با این حال تا آنجا که بتوانم ارائه می کنم(چون مودم کامپیوترم قطع است باید با کمک از دیگران پیام بگذارم).من می خواهم ظهور کنم،اما بدون 313 نفریا 12 حواری یا...چگونه؟حداقل یک نفر به طور دسته بندی شده بشارتهای پیشینیان راکه در کتابها آمده است به من بگوید تا من اشتباهی نکنم.ولی به هر حال من از تلاش باز نخواهم ایستاد.



3/بوسیدن رادیو:من کم پیش می آید که رادیو خودم را ببوسم:مثلا یکبار در سرماوتنهایی ،مجری رادیو فردا را بوسیدم.یکبار دیشب خانمی که از رفراندوم در مورد ولایت فقیه حمایت می کرد ویکبار هم قبل از عید هنگام پخش سخنرانی اوبا ما در مورد ایران: {جسارت امید(نشرچشمه):به آزادی بیان امید دارم وبه استفاده از دولت برای تحمیل باورهای دینی هرکسی وازجمله خودم ،به ناباوران وبی دینها بدبینم.وهمیشه به این فکر می کنم که چگونه به نسلها ی مردمانی که شبیه من بوده اند وسرکوب شده اند وداغ ننگ خورده اند. وهمیشه متوجه شیوه های پنهان ونه چندان پنهانی هستم که نژاد وطبقه ازطریق آنها به زندگی ما شکل می دهند .اما این تمام آن چیزی نیست که من هستم}که کتاب او توسط انتشاراتی چاپ شده ،که از افرادی که من در آخرین بار (13 آبان)با آنها در یکجا جمع بودیم،کارگردانی چون جعفر پناهی ،بدون اعلام جرم وبی جهت زندانی شده است.چرا؟تنها برای ابراز عقیده. ما خواستار حمایت آمریکا از بسط عدالت وآزادی(من چند وقت پیش شنیدم که شما نیز این جمله را تکرار می کردید)در همه جهان واز جمله ایران هستیم: اگر آمریکا همچنان می خواهد که عدن جدید وپنجمین امپراطوری که دانیال بشارت داده بود(امپراطوری صلح وآرامش ،عدالت وآزادی)باشدواگر حال که آن قاره مسیح را کشته ودر اعصار متوالی با خون شهیدان عیسی به خداوند پاسخ داده است ولی آمریکا می خواهد این بار با اطاعت از مسیحایی(=من که شایدتفسیر آگوستین را نادیده بگیرم)، ملکوت هزار ساله را بر پاکند.باید بدانید :با آن که من تا آن موقع که من میلیونها تن از همه جهان را تحت فرمان خود نبینم به طور علنی دعوت خودرا ابراز نمی کنم،اما برای مقدمات ظهور:تا اینجا از اقدامات شما (برای ملت آمریکا=بیمه خدمات درمانی وقول شفافیت ومبارزه با لابیستها)وبرای خاورمیانه(صلح پایدار واز همه مهمتر مبارزه با بنیاد گرایی واستبداد وتحریم های ایران تا مبادا به بمب اتم دست پیدا کند.)حمایت می کنم(باید در عرصه عمل خود را نشان دهد حال که چین نیز با شما همراه شده است)زیراکه حکومت بر قلوب بهترین نوع حکومت است.وحکومت ایران مشروعیت ودر این اواخر شعور {آخر از حکومتی که حضور میلیونها نفر(احتمالا با ماهواره به راحتی ی توان تعداد افراد را تخمین زد وجای هیچگونه مخفی کردن نیست=بیچاره استبداد پیر هزاران ساله سرزمین من که هرروز فرسوده تر وضعیف تر می شود) را نادیده می گیرد وحتی اگر این افراد در یک روز در خیابان کنار صداوسیما ی چیزی حضور داشته باشند ،انعکاس خبری نمی یابند(عزت این ننگ تا ابد بر تارک صدا وسیمای تحت مدیریت تو خواهد درخشید: تمام خیابان ولیصر مملو از مردم بود وصدا وسیما آنرا نشان نداد؛چرا اینقدر به شعور مردم توهین می کنید)را نادیده می گیرد وهنوز نمی خواهد بپذیرد که خیلی چیزها تغییر کرده است }خود را نیز از دست داده است باید ترسید،این نوع حکومت هم برای خودش ،هم ملتش،وهم دیگران خطرناک است.
4/بلبل و5 داستان دیگر:اما امپراطور هنوز زنده بود.البته به سختی نفس می کشید.به نظرش می آمد که چیزی روی سینه اش نشسته است.چشم خود را گشود ودید آن چیز مرگ است.

ناشناس گفت...

سلام
آسمان ابله تهران،من هرکاری کردم نتوانستم موفق بشوم(البته یه راهی به نظرم رسیده ) وچشمه نجوشید(علاوه بر دستهام،پاهایم نیز بعلت وضع نشستن درد می کند)وعرق هم کردم.پس ابرهای دروغ ونیرنگ را کنار بزن تا من روی ماه عشقم را حداقل در آسمان هم که شده ببینم.

ناشناس گفت...

سلام
1/من دیشب چند آیه از مکاشفات یوحنا را نوشته بودم که متاسفانه ذخیره نکرده بودم(انجیل ندارم و دقیقایادم نیست در دوهزار سال پیش حواریونم چه گفته اند)ولی عدد هفت (بچه که بودم بعضی وقتها توقسمت بوفه اتوبوس می نشستم وبه مدرسه می رفتم/امروز خبر پرواز هفت فضانورد را شنیدم:ای کاش حال که قرار است من مسیح باشم در سفر بعدی إ،به صورت اضافه بار در قسمت بوفه سفینه فضایی اهل زمین را چیز می کردم)را فهمیدم.
2/جوک:فردی(آن موقع که صندلی جلو دونفر سوار می کردند)به راننده گفت :آقای راننده جلو دو نفر حساب کن/راننده:من تورا تخمم هم حساب نمی کنم/نتیجه:آن فرد حاکم مستبد..که من را با نام اوصدا می زنید برای من چنین ارزشی دارد ونفرت هم اضافه می شود.نویسنده: سیداحمدجعفریدوشنبه 16 فروردین1389 ساعت: 15:353(مطالب نوشته شدی قبلی/فقط دلیل اقتصادی دارد =تا ده دقیقه نرخ ثابت):جواکیم:وضعیتها:(علم،خرد،کمال/بندگی،فرزندی،رهایی/تازیانه،"عمل"،تعمق/ترس،ایمان،احسان/بردگی،آزادی،دوستان،سالخورده،جوان،کودک).
4/آلن روب گریه:واژه دستمال معادل حوله دست وبه معنای دستمال سفره وبیضه می باشد/ازاین دیدگاه ،یعنی خود را بشناس ،رمان وفیلمهای شبه شهوانی هدفی آموزشی می یابند/بی شک بدن زن همواره فضای زیادی را در رویای من اشغا ل کرده است.

ناشناس گفت...

5/ناثیل هاثورن:چراغ ایمان که مارا به سرمنزل فردوس هدایت خواهد کرد،زیرا نورآن نه آفریده ما وبل عاریت گرفته ازخود فردوس است.نویسنده: سیداحمد جعفریدوشنبه 16 فروردین1389 ساعت: 15:386/هواشناسی:ای کاش با سازمان لرزه نگاری هم در ارتباط بودید.
7/سلام استاد:من باز عید را تبریک می گویم/دوستتان دارم/اگر باعث رنجش شدم معذرت می خواهم/آن روز وروز قبلش من یک فرد را در دانشگاه(آموزش دانشکده/گروه)دیدم.

ناشناس گفت...

سلام
1/سلام مه راز:من معذرت می خواهم که بدلیل تعطیلات عید به آن یکی منزلتان رفتید،میشه لطف کنی ومنو به خاطر تعطیلات عید ببخشی.بیایی تو کوچه خوابها ای بیدار من تا یکبار باهم حرف بزنیم؟دیشب همان ساعتی از خواب بیدار شدم که زلزله 7/2ریشتری را پایگاه اطلاعات نشان می دهد،ماه را بیرون آوردم،اما باز خوابم برد.شاید همه هستی نابود بشود وتنها یک رایانه سالم بماند وبه آیندگان بگوید که من چقدر در حسرت دیدن وسخن گفتن با تو خوار شدم./این مطالب بعدی را قبلا نوشتم که الان چون فرصت دارم با کمی تغییر می نویسم:
2/زبان شناسی عمومی :برای سوسور معنی واژه نه به واسطه رابطه ی طبیعی یا پیش قراردادی واژه باشی ء بلکه به واسطه رابطه واژه باواژه های دیگر تعیین می شود.پس در زبان تنها تفاوت{نظام زبانی عبارت است از تعدادی تفاوتهای صوتی /دال(منفی) که با تعدادی تفاوتهای معنایی/مفهوم (منفی)ترکیب شده ا ند تا نشانه (مثبت)را به وجود آورند=نشانه ها (نشانه( (دال(تصویرآوایی)+مدلول( مفهوم)) ،دواصل(نشانه زبانی اختیاری است/دال سمعی درزمان گسترده می شود)متفاوت نیستند بلکه متمایزند}وجوددارد.//آنجاها که نفهمیدم:‍پ2ص185/ص186بغیرازپ آخر .
3/بنیاد وبیانیه فوتوریسم :ازبیانیه فوتوریسم تنهاازاین جملات لذت بردم(بعضی قسمتهایش یقینا تحت تاثیر حشیش /شیشه نوشته شده اند/بعضی قسمتها هم که فاجعه رانویدمی داده است):مسن ترین ما سی سال دارد:گفتم:برویم دوستان .سرانجام اسطوره وآرمان عرفانی شکست خوردند/فریادزدم:بو،تنهابویی برایی هیولاهای مان کافی است./مسن ترین ما سی سال دارد.نویسنده: سیداحمد جعفریدوشنبه 16 فروردین1389 ساعت: 9:595/سلام استاد:می خواستم سر فرصت بگویم،اما از بس که این اطرافیان مهربان هستند ،وقت دارم والان می نویسم.من همه مدلولهای تلخ وشیرین(متاسفانه تلخی واضح+اما شیرینی احتمالی=گس ولی گزنده)را فهمیدم.از کارکرد ومعماری ماشین(احتمالهای تا حدودی تحت کنترل،روزنامه های پارسال،امسال،سال بعد=استاد بر خلاف نظر امبرتو اکو من عقیده دارم که فراموشی ارادی ممکن است ومن اثبات کردم و..)مطلعم ،من دختر شما را در واقعیت دوست دارم ونه در مجاز.و خواهش می کنم به من کمک کنید تا من ومه راز(فرزند صالح شما)ازدواج کنیم.
6/فعلا حرفی نمی زنم.
7/سلام حوریانا:بو بکش

بیشتر

بوی خون میآید
آری فقر بوی خون می دهد.
(استاد شمیم ولایت با رایحه خوش خدمت پیوند یافته است).

آریا گفت...

با درودی بی پایان
مطلب جدید وبلاگ ایزدمهر
شهر تاریخی و کهن داراب گرد و داستان پیر زن سنگی ( زنی که دحیه کلبی را کشت) و نکته جالبی که مردم راضی نبودند که دحیه کلبی (نماینده امام حسن) بعد از مرگش در روستایشان دفن شود.
باسپاس
آریا