۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه

آفتاب پاییز



آفتاب تنبل پاییز
زندگی رو باز یادت داد
پشت اون همه سیاهی
ابر تیره ابر کاهی
میخونه آواز جدایی
از سیاهی از سیاهی
بارون نم نم آروم پشت شیشه
میخونه باز از جدایی
فرار از ابرای کاهی
برای طلوع بهتر
پشت جنگل تو قالی
با طلوع نو دوباره
گل های قالی بهاره
برای دیدن دنیا
دنیا مارو کم میاره
دستتو بزار تو دستم
تابخونم آواز بهتر
واسه تموم دنیا
میرسه یه روزی با هم
تا بگیم شعرای بهتر
برای شکفتن نو
توی این دنیای پر غم
همنفس

هیچ نظری موجود نیست: